سایت های کانون های مساجد
سامانه بچه های مسجد خبرگزاری شبستان جشنواره بزرگ جوانان مساجد کتابخانه مساجد مسجد نما دستیار فعالان مسجدی
۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۱:۱۹

عقل و حماسه

بیانات و رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب درباره مجالس سیدالشهدا(ع)

تهیه و تنظیم : احمد صوفی

  •    واقعه عظیم عاشورا و جانفشانی امام حسین علیه السلام و یاران باوفا و گرانقدرش در طول تاریخ همواره ملهم آزادی خواهان ،دوستداران و پیروان حقیقت و راستی بوده و هست.انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز برگرفته از آموزه های تعالی بخش قیام اباعبداله بود

   امروزه جهت استفاده از تعالیم و معارف حیات بخش عاشورا ،بهره مندی از رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب به عنوان هدایتگر ،روشنی بخش و مقتدای علما ،اندیشمندان ،مبلغان،مداحان ،شیفتگان حسینی و آحاد مردم مومن و خداجو می تواند راهگشا و مثمر فایده معنوی باشد.

   نگارنده قصد دارد به صورت خلاصه فراز هایی از بیانات و رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب را تقدیم خوانندگان ارجمند نماید ،امید است که مورد توجه و عمل قرار گیرد.(ان شاء اله )

امام آزادی خواهی

   امروز بیش از چند قرن پیش ، حسین بن علی در دنیا شناخته شده است. امروز وضع به گونه ای است که متفکران ،روشنفکران و آنهایی که بی غرضند ،وقتی به تاریخ اسلام برمی خورند و ماجرای امام حسین علیه السلام را می بینند ،احساس خضوع می کنند. آنهایی که از اسلام سر در نمی آورند ،اما مفاهیم آزادی ،عدالت ،عزت ،اعتلا و ارزش های والای انسانی را می فهمند ، با این دید نگاه می کنند و امام حسین علیه السلام ، امام آنها در آزادی خواهی ،در عدالت طلبی ،در مبارزه با بدی ها و زشتی ها ،در مبارزه با جهل و زبونی انسان است.(1)

چرا قیام؟

   به امام حسین علیه السلام می گفتند :شما در مدینه و در مکه ،محترم هستید و در یمن ،آن همه شیعه هست ،یک گوشه بروید که با یزید هم کاری نداشته باشید  ، یزید هم با شما کاری نداشته باشد!این همه مرید ،این همه شیعیان ،زندگی بکنید ،عبادت و تبلیغ کنید!چرا قیام کردید؟قضیه چیست؟

تشکیل حکومت؟

   دوست دارند این طور بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خودش یک حکومت ،تشکیل بدهد ،این هدف قیام ابی عبداله علیه السلام بود.این حرف ،نیمه درست است،نمی گویم غلط است. اگر مقصود از این حرف ،این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کردند ، به این نحو که اگر ببینند نمی شود انسان به نتیجه برسد ،بگویند نشد دیگر ،برگردیم ،این غلط است.

بله ،کسی که به قصد حکومت،حرکت می کند ،تا آن جا پیش می رود که ببیند این کار ،شدنی است ، تا دید احتمال شدن این کار ،یا احتمال عقلایی وجود ندارد ،وظیفه اش این است که برگردد.اگر هدف ،تشکیل حکومت است ،تا آن جا جایز است انسان برود که بشود رفت ،آن جا که نشود رفت ،باید برگشت.اگر آن کسی که می گوید هدف حضرت از این قیام ،تشکیل حکومت حقه ی علوی است،مرادش این است ،این درست نیست ،برای این که مجموع این حرکت ،این را  نشان نمی دهد.

شهادت؟

   در نقطه مقابل گفتند نه آقا ،حکومت چیست ،حضرت می دانست که نمی تواند حکومت تشکیل بدهد،بلکه اصلا آمد تا کشته و شهید بشود!این حرف هم مدتی سرزبان ها خیلی شایع بود! بعضی با تعبیرات زیبای شاعرانه ی هم این را بیان می کردند. بعد من دیدم بعضی از علمای بزرگ ما هم این را فرموده اند. و این که اصلا حضرت ،قیام کرد برای این که شهید بشود،حرف جدیدی نبوده است-گفت:چون با ماندن نمی شود کاری کرد ،پس برویم با شهید شدن ،کاری بکنیم!

این حرف را هم ما در اسناد و مدارک اسلامی نداریم-که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز-ما چنین چیزی ندارم. ما شهادت را که در شرع مقدس می شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشانی می بینیم ، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب یا راجح است ،برود و در آن راه ،تن به کشتن هم بدهد. این،آن شهادت صحیح اسلامی است. اما این که آدم ،اصلا راه بیفتد برای این که من بروم کشته بشوم ،یا یک تعبیر شاعرانه ی این جوری که خون من پای ظالم را بلغزاند و او را زمین بزند! اینها آن چیزی نیست که مربوط به آن حادثه ی به آن عظمت است. دراین هم بخشی از حقیقت هست،اما هدف حضرت ،این نیست.

انجام یک واجب

   پس به طور خلاصه،نه می توانیم بگوییم که حضرت ،قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود ،و نه می توانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن ،قیام کرد. بنده به نظرم این جور می رسد : آن کسانی که گفته اند :"هدف ،حکومت بود" یا "هدف،شهادت بود"میان هدف و نتیجه ،خلط کرده اند نخیر،هدف ، اینها نبود. امام حسین علیه السلام هدف دیگری داشت. منتها رسیدن به آن هدف دیگر،حرکتی را می طلبید که این حرکت ،یکی از دو نتیجه را داشت :حکومت ،یا شهادت.البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت ،هم مقدمات حکومت را آماده کرد و می کرد و هم مقدمات شهادت را آماده کرد و می کرد. هم برای این توطین نفس می کرد ،هم برای آن.هرکدام هم می شد ،درست بود ایرادی نداشت ،اما هیچ کدام هدف نبود ،دو نتیجه بودهدف ،چیز دیگری بود.اگر بخواهیم هدف امام حسین علیه السلام رابیان کنیم باید این جور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین ،که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین-حتا پیغمبر- انجام نداده بود ،نه پیغمبر این واجب را انجام داده بود ،نه امیرالمومنین ،نه امام حسن مجتبی! (2)

شناختن صحنه

    در عاشورای حسینی نقشه دست بعضی از دوستان بود و دست بعضی ها هم نبود. دشمنان که دشمن بودند.یک دریای عمیق دشمن با لجه های خطرناک و مهیب ،اما در بین جمع دوستان یک عده نقشه دستشان بود ،حسین بن علی را در لحظه حساس دریافتند ،یک عده بغل دست حسین هم نشسته بودند نقشه دستشان نبود،اشتباه کردند. کی می تواند بگوید عبداله بن عباس و عبداله بن جعفر از اسلام و از محبت خاندان پیغمبر نصیبی نداشتند؟اینهایی که در دامان آل پیغمبر بزرگ شده بودند ،اما نقشه عوضی دستشان بود.نمی دانستند آن سرزمینی که باید از آن دفاع بشود و آن نقطه ای که باید برایش فداکاری بشود کجاست.نشستند در مدینه به امید این که چهار تا مساله بگویند. اسلام مجسم را ،قرآن ناطق را ،حسین فاطمه (سلام اله علیها)را تنها گذاشتند.

  بعضی ها حتا تا توی کربلا آمدند،از حسین بن علی دفاع هم کردند،اما آن آخرها که رسیدند آمدند گفتند که یابن رسول اله ما تا آن جایی که  می شد از تو دفاع کنیم دفاع کردیم،حالا هم اگر اجازه بدهی ما اسبمان توی خیمه حاضر است ،سوار شویم و برویم.امام حسین هم گفت که بسم اله بروید... خیلی ها بودند که آن وقتی که بنا شد از اصالت های اسلام ، واجب ترین و ضروری ترین دفاع ها انجام بگیرد نشستند و دفاع نکردند. امروز هم در دنیا آن کسانی که دم از اسلام می زنند و نام اسلام می آورند و ادعای اسلام می کنند ،خیلی هایشان نمی دانند اسلام کجاست و در چه صحنه ای باید از آن دفاع کرد.هنر بزرگ ،شناختن صحنه است. حبیب بن مظاهرها و چند نفر صحابی مخصوص امام حسین علیه السلام اینها نقشه را خوب فهمیدند. لذا شما دیدید خواهرش زینب سلام اله علیها حتا بچه های خودش را هم-که پدرشان در مدینه مانده بود یا در مکه و نیامده بود- با خودش آورد.می توانست بگوید خب من می روم با برادرم ،هر حادثه ای هم پیش آمد برای من پیش بیاید.بچه هایم بمانند پیش پدرشان ،بچه هایش را هم آورد و هر دو فرزند او در کربلا شهید شدند. این آن کسی است که بصیرت دارد و می داند که چه کار باید بکند.(3)

 

 

چه می شد؟

   امام حسین علیه السلام می دانست که اگر این حرکت را نکند،این امضای او،این سکوت او، این سکون او،چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش می گیرد و جلو می رود،اگر مردان و داعیه داران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند با این عمل ،کار او را امضا کرده اند یعنی ظلم به امضای اهل حق می رسد بدون این که خودشان خواسته باشند. این گناهی بود که آن روز، بزرگان و آقازادگان بنی هاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیه السلام این را برنمی تافت،لذا قیام کرد.

   نقل شده است بعد از آن که امام سجاد علیه السلام پس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت-شاید از آن وقتی که این کاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت ده ،یازده ماه فاصله شده بود-یک نفر خدمت ایشان آمد و عرض کرد :یابن رسول اله!دیدید رفتید ،چه شد!... امام سجاد علیه السلام در جواب آن شخص فرمود:فکر کن اگر نمی رفتیم ،چه می شد؟بله اگر نمی رفتند،جسم ها زنده می ماند،اما حقیقت نابود می شد،روح ذوب می شد،وجدان ها پایمال می شد،خرد و منطق در طول تاریخ محکوم می شد و حتا نام اسلام هم نمی ماند.(4)

وقتی که...

    یکی از درس های مهم عاشورا ،این است که مردم را تقسیم کرد به دو گروه و دو دسته در مقابل یکدیگر. در کوفه تعداد زیادی از سران و روسای شهری کوفه نامه نوشتند به حسین بن علی علیه السلام و از آن حضرت دعوت کردند و این دعوت ،مال بعد از آن وقتی بود که امام از مدینه خارج شده بود. نمی دانستند مساله چیه؟گمان نمی کردند که قضیه این چنین آزمایش دشوار و فشاردهنده ای را با خود همراه داشته باشد. در مکه کسانی که با آن حضرت به راه افتادند علی رغم ظواهر که تلخ بود،چون هنوز معلوم نبود که قضیه به کجا خواهد انجامید، عده زیادی بودند. اما به مجرد این که مسایل چهره واقعی خودش را نشان داد،طرفداران حق و حقیقت کم شدند. تلخی ها اهل دنیا را راند. همان طور که خود امام علیه السلام در بیانی فرمود :"الناس عبیدالدنیا والدین لئق علی السنتهم فاذا محسوا بالبلاء قلت دیانون "در آن زمان این ترسیم واقعیت بود.وقتی که سختی ها پیش می آید،دین دارها کم می شوند.تا وقتی عافیت و راحت هست،مدعیان زیادند.آن روز در مکه و در مدینه و در کوفه و در همه جهان اسلام ،بسیار بودند کسانی که ادعا می کردند تابع دین و پیرو بی قید و شرط اسلام اند.خیلی بودند کسانی که حسین بن علی را به عنوان فرزند پیغمبر می شناختند و قبول داشتند و حتا به او محبت هم می ورزیدند. اما همین آدم ها،آن روزی که امام حسین علیه السلام از مکه خواست حرکت بکند همه حاضر نشدند بیایند. شما نباید خیال کنید که عبداله بن جعفر؛ امام حسین علیه السلام را قبول نداشت،یا بسیاری دیگر از بنی هاشم که با حسین بن علی راه نیافتادند. نخیر ،اینها همه قبول داشتند امام حسین علیه السلام را به عنوان امام ،فرزند پیغمبر،به عنوان یک انسان بزرگ و والا،اما حاضر نشدند ؛چون سخت بود.(5)

عناصر اصلی قیام

   سه عنصر در حرکت ابی عبداله علیه السلام وجود دارد:عنصر منطق و عقل ،عنصر حماسه و عزت و عنصر عاطفه.

عنصر منطق و عقل

    عنصر منطق و عقل در این حرکت در بیانات آن بزرگوار متجلی است. قبل از شروع این حرکت،از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله ،جمله ی این بیانات نورانی ،بیان کننده ی یک منطق مستحکم است. خلاصه ی این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود وظیفه ی مسلمان ،"اقدام " است.این اقدام خطر داشته باشد در عالی ترین مراحل یا نداشته باشد...وقتی اساس دین در خطر است،اگر شما در مقابل این حادثه ی فجیع باقول و فعل وارد نشوید ،حق علی اله است که انسان بی مسوولیت و بی تعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل-آن مستکبر و آن ظالم-را با آن رو به رو می کند،مواجه کند.

عنصر حماسه

   عنصر دوم حماسه است،یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد باید با عزت اسلامی انجام بگیرد،چون "العزه لله و لرسوله و للمومنین". مسلمان در راه همین حرکت و این مجاهدت هم بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت هم بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت،چهره را که نگاه می کنی یک چهره ی حماسی و عزتمند است.اگر به مبارزات سیاسی،نظامی گوناگون تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید،حتا آن هایی که تنفگ گرفته اند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کرده اند،می بینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند!اما در منطق عاشورا این مساله وجود ندارد. همان جایی هم که حسین بن علی علیه السلام یک شب را مهلت می گیرد،عزتمندانه مهلت می گیرد. همان جایی هم که می گوید:"هل من ناصر"-استنصار می کند-از موضع عزت و اقتدار است،آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم های گوناگون برخورد می کند و با آنها حرف می زند و از بعضی از آنها یاری می گیرد،از موضع ضعف و ناتوانی نیست. این هم یک عنصر برجسته ی دیگر است...در روز عاشورا در مدرسه ی فیضیه،چهره ی امام را نگاه کنید:یک روحانی ای که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه ی موجودی خود دارد،آن چنان باعزت حرف می زند که سنگینی عزت او،زانوی دشمن را خم می کند،این موضع عزت است.

عنصر عاطفه

   عنصرسوم عاطفه است،یعنی هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه،عاطفه یک نقش تعیین کننده ای ایجاد کرده است که باعث شد مرزی بین جریان عاشورایی و جریان شیعی با جریان های دیگر پیدا شود. حادثه ی عاشورا،خشک و صرفا استدلالی نیست بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است.قدرت عاطفه،قدرت عظیمی است. لذا ما را امر می کنند به گریستن،گریاندن و حادثه را تشریح کردن.زینب کبرا سلام اله علیها در کوفه و شام ، منطقی حرف می زد ؛اما مرثیه می خواند. امام سجاد علیه السلام بر روی منبر شام با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموی می کوبد،اما مرثیه می خواند...در فضای عاطفی و در فضای عشق و محبت است که می توان خیلی از حقایق را فهمید که در خارج از این فضاها نمی توان فهمید. (6)

دیدگاه ابن طاووس

    ما حادثه کربلا را یکبار به چشم یک مصیبت نگاه می کنیم و همه چیز هم تویش هست ها،بد نیست،یعنی ما از آن بعد هم حادثه کربلا را هرگز نفی نمی کنیم بلکه اثبات می کنیم. خیلی هم برای ما برکات داشته ،آن جنبه عاطفی قضیه است.امام حسین علیه السلام کی بود؟چرا کشته شد؟چه جور کشته شد؟ کی ها کشتنش؟دنباله این کشته شدنها چی بود؟و همه این چیزها. یکبار به چشم زنده شدن اسلامی که داشت می مرد به وسیله این خون و به وسیله این شهادت.وقتی به این دید نگاه می کنید اصلا یادتان می رود که یک فاجعه انجام شده. توجه می کنید؟اصلا یادتان می رود که یک شخصیتی مثل امام حسین علیه السلام کشته شده،از دنیا رفته. چون آن به قدری جنبه مثبت بزرگی است که همه این جنبه های منفی قضیه را می پوشاندو این همان چیزی است که سیدبن طاووس-که لابد شنیدید-می گوید:"اگر نه این بود که سوزها،دردها و مصیبت ها و اینها وجود داشت ،ما در روز عاشورا لباس نو می پوشیدیم و آن را یکی از عیدهای خودمان اعلام می کردیم. (7)

شب های محرم را قدر بدانید

   هیات ،نماد تجمع عاطفی و فکری بر محور شخصیت حسین بن علی علیه السلام است. مجلس عزاداری و دسته ی سینه زنی است.اسمش را هرچه می خواهند،بگذارند.مراد این است که گروهی دور هم جمع می شوند و پایه ی کارشان بر عواطف و فکر-هر دو-است.عواطف تنها نیست. اندیشه ی خشک بی عاطفه نیست. اگر عواطف تنها باشد ،اثربخش نیست و در واقع زندگی اثر

 نمی گذارد. اگر اندیشه و فکر،خشک و بی عاطفه باشد،ماندگاری ،نفوذ و گستردگی نخواهد داشت.شادابی فکر به آمیختگی آن با عواطف است. محور هم وجود مقدس اباعبداله علیه السلام است. یک سرچشمه ی خشک ناشدنی، دریایی که انسان هرگز نمی تواند به عمق آن برسد. از عاطفه و فکر ،هر دو.

  این شب های محرم را قدر بدانید و عزاداری کنید و در این عزاداری از حسین بن علی علیه السلام درس بگیرید. عزاداری فقط برای گریه کردن نیست، گریه وسیله است برای این که دلها پاک بشود،صاف بشود،عظمت حسین بن علی علیه السلام را درک کند.از این عزاداری درس باید گرفت و امیدواریم که ان شاء اله خداوند نظر لطف و تفضل مولا اباعبداله الحسین را به طرف ملت ما منعطف بکند و دعای آن حضرت را در حق ما مستجاب کند و ما را شیعیان واقعی و پیروان واقعی و مسلمانان واقعی قرار بدهد.(8)

همه موظفند

  من اگر بخواهم درباره مجالس عزاداری در کل کشور قضاوت کاملی کنم. این قضاوت صد در صد مثبت نیست.اخلاص و ارادت و وفا و ایمان مردم جای حرف ندارد.بعضی از منبرها و سخنرانیها،جالب و بسیار ممتاز است،بعضی از عزاداریها خوب است،اما اینها همگانی نیست. ما باید همت کنیم تا به برکت همین مجالس درس حسین بن علی علیه السلام را که به حمداله امروز در فضای زندگی ما ،امام حسین و زینب کبرا و علی اکبر و ابالفضل و دیگران حضور دارند و این مدرس ها زنده اند "بل احیاء"با همه قوت و قدرت،بر افکار عمومی جامعه مان عرضه کنیم.این آن کاری است که هم به عهده من است،هم به عهده شماست،هم به عهده نوحه خوان است،هم به عهده سخنران است و هم به عهده سینه زن است.ما یک هنر استثنایی داریم که هیچ جا آن را ندارند و هیچ مذهبی نتوانسته آن را اولا این طور تجسم بخشد و ثانیا ماندگار کند که ایمان و عاطفه در هم بپیچند و این جریان مواج را در تاریخ به وجود آورند و روز به روز هم زنده تر شوند.عزاداری های امروز شما از عزاداری های دوران جوانی بنده بسیار بهتر و پرشورتر است،این همان زنده شدن بیش از پیش است و همین طور فیضانش می آید،ولی باید برکاتش هم سرریز شود.(9)

مهم ترین کارهای هیات ها

     فهمیدن قضیه عاشورا فقط در تاریخ نیست. در هر زمانی باید دید عناصر تشکیل دهنده هویت یزیدی کجا پیدا می شود. آن گاه در مقابلش باید عناصر تشکیل دهنده هویت حسینی را به میدان آورد.پس معرفت و شناخت می خواهد.از جمله مهم ترین کارهای هیات ها،جلسه ها و عزاداری ها تبیین این مساله است.البته وظایف مهم دیگرشان تبیین قرآن ،دین و همان معارفی است که امام حسین علیه السلام فدای آن شد. امام حسین علیه السلام و همین طورسایر ائمه خودشان را فدا کردند تا آن معارف زنده بماند. این مجالس بایستی این چیزها را نشان دهد.شما این قضیه را مقایسه کنید با آن جلسه ای که مستمع دو ساعت از اول تا آخر جلسه می نشیند اما هرچه گوش می کند ،می بیند چیزی از این جلسه گیرش نیامد.بعضی از مجالس این گونه است،بنابراین آب و رنگ جلسه کافی نیست باید روح جلسه هم این معنا را داشته باشد. این چگونه حاصل می شود؟

  اول این که منبرها و سخنرانی های جلسات شما سازنده باشد؛یعنی به گونه ای باشد که اگر کسی مثلا سه سال در هیات شما رفت و آمد می کند بعد از این مدت،عوام از این جلسه بیرون نرود،فهمیده و آگاه و با معلومات خارج شود. منبر باید آدم ساز و فکرساز باشد.البته من این نکته را باید بگویم چون شما سخنران را انتخاب می کنید.

   دوم این که روضه ،نوحه و سینه زنی هم باید فضا را از مسائل زنده حسینی-معرفت و آگاهی-پر کند. شاید بعضی از شما یادتان باشد و بعضی هم یادتان نباشد که محرم آخر و ماقبل آخر دوران طاغوت-که به پیروزی انقلاب متصل شد-همین طور بود.یعنی نوحه هایی که می خواندند و گاهی نوار آن را به شهرهای مختلف می بردند،متوجه نظام طاغوت بود.من آن زمان تبعید بودم که این نوارها را از شیراز و رفسنجان برایم آوردند.شما آن نوارها را گوش کنید. عزاداری باید آن گونه باشد.در آن روزها،آن مجالس به نظام طاغوتی که بر سر کار بود متوجه بود،امروز الحمدلله نظام طاغوت بر سرکار نیست،اما حرف های دیگری برای گفتن و علم های دیگری برای بلند کردن وجود دارد.همه مفاهیمی که امروز نظام اسلامی دنبال آن هاست-عدالت،مبارزه با فساد،مبارزه با استکبارجهانی،مبارزه با تبعیض،توجه به شایسته سالاری و شایسته گزینی-مفاهیم اساسی دینی ماست و همه اش هم حسینی است.اینها باید در سینه زنی ها بیاید. آیا اینها با نوحه،روضه،گریه و ناله می سازد؟البته، چون همه این عناصر در آن حادثه وجود دارد. آن حادثه یک ترکیب عجیب و یک آلیاژ چندین عنصره است. (10)

دفاع بد ،خطرناک است

   دل و جان و فکر مخاطب را بایستی تعمیر، آباد و سیراب کنیم. البته این به یک منبع درونی احتیاج دارد. ماها باید یک چیزی در خودمان داشته باشیم تا بتوانیم این تاثیر را بر مخاطب بگذاریم،والا نمی شود. در آن سرمایه ی درونی باید عنصر فکر و منطق باشد،باید به فکر و منطق درست مجهز شویم تا حرف سست زده نشود. آنهایی که گفته اند یکی از موثرترین حمله ها ،دفاع های ناقص و بد است،حرف کاملا درستی زده اند. وقتی دفاع از دین،ضعیف ،سست و بد باشد تاثیرش از حمله ی به دین بیشتر است باید از این به خدا پناه ببریم. مبادا در حرف و منبر و تبلیغ ما-آنچه به عنوان تبلیغ داریم انجام می دهیم-حرف سست ،بی منطق و ثابت نشده ای وجود داشته باشد. گاهی بعضی از چیزهایی که در کتابی هست و سند ندارد خود،یک حکمت و مساله ی اخلاقی است که دیگر سند نمی خواهد و می توانیم آن را بیان کنیم این عیبی ندارد. اما یک وقت هست که یک چیزی دور از ذهن مخاطب است که باورش برای او مشکل است،این چیز را نباید بگوییم چون این مساله او را از اصل قضیه دور می کند و موجب موهون شدن دین و مبلغ دین در ذهن و دل او می شود و خیال می کند این ،از منطق عاری است در حالی که پایه ی کار ما منطق است. بنابراین ،منطق،عنصر اصلی در تبلیغ ماست. (11)

زیباترین و عالی ترین معارف

   کاری کنید که آن جایی که مجموعه ی بچه های حزب اللهی یک مجلس عزاداری تشکیل می دهند شعرشان سر تا پا معرفت باشد،من این را الان نمی بینم. شعر ،سرتا پا درس باشد. از چه  کسی استفاده کنیم؟از شاعر خوب،از متفکر خوب،از بهترین و زیباترین شعرها استفاده کنید، نه عوامانه. با تشخیص چه کسی؟با تشخیص شعرشناس ،نه با تشخیص مدیر. مدیر ممکن است اصلا شعر سرش نشود. هر کار یک متخصص دارد.با تشخیص شعرشناس،با تشخیص متخصص مذهبی و دینی ،نوترین،زیباترین و عالی ترین معارف را در دست و بال بچه های حزب اللهی بیندازید.

  نباید بگذارید منبر ده دقیقه یی یا بیست دقیقه یی شما از معارف خالی بماند.در منبر مداحی حتما در اول فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر. اصلا رسم مداحی از قدیم این طوری بوده است. الان یک مقدار آن رسم ها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده،یک ده بیت شعر-کمتر،بیشتر-فقط در نصیحت و اخلاق،با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان می کرد مردم هم می فهمیدند و اثر هم می گذارد. من یک وقت گفتم که گاهی شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتی ما اثرش بیشتر است. البته همیشگی نیست؛گاهی است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود،این طوری خواهد بود. (12)

 

 

رتبت مداحی

   من بارها این مطلب را به شما عرض کرده ام که رتبت مداحی و منبر مداحی یکی از باشرافت ترین رتبه ها و منبرهاست. امروز هم بحمدالله اقبال مردم و جوان ها به نوای مداحان اقبال خوبی است. می بینید مردم استقبال می کنند،علاقه نشان می دهند،اجتماع می کنند،صحبت می کنند،پول می دهند؛این یک موقعیت است. موقعیت وقتی حساس شد،وظیفه حساس و خطیر می شود.

   اگر ما خطایی انجام دهیم،خطای ما مثل  خطای مردم عادی نیست؛سنگین تر و سخت تر است.اگر ما خدای نکرده کسی را به وادی ضلالت و گمراهی انداختیم،با عمل مشابه دیگری تفاوت دارد.مداح ها بدانند چه می خوانند و چه می گویند.صدای خوش،آهنگ قشنگ،موقعیت ممتاز،تریبون خوب،اقبال فراوان؛امروز هم که جوان ها بحمدالله جامعه و کشور ما را با صفای دل خودشان مصفا کرده اند-این همه جوان در این کشور وجود دارد-همه متوجه شماست.شما چه به مردم می خواهید بدهید؟ این که من همیشه روی آنچه می خوانید و آن چنان که می خوانید-در جلسه ی مداح ها و با افراد گوناگون-تاکید می کنم،به خاطر این حساسیت است. (13)

مناقب اهلبیت علیهم السلام

    شعر نوحه ها باید مضمون داشته باشد. گاهی وقتی شعری خوانده می شود ،یک چیز تکراری بی مضمون است. فرض کنید انسان به یکی از ائمه علیهم السلام خطاب کند و مرتب بگوید:من دوستت دارم. البته این دوست داشتن، بسیار خوب است؛اما وقتی همین طور ده بار،صدبار آن را بگوییم،یک حرف تکراری است؛هیچ پیامی در آن وجود ندارد. دیگر اینکه شعر باید مضمون متعالی داشته باشد. یعنی باید شما ببینید امروز جامعه و نسل جوان و مستمعین ما به چه معارفی نیاز دارند؛اینها را با زبان شعر و زبان نوحه بیان کنید؛و این کار ممکن است؛یعنی نباید تصور کرد که نمی شود این کار را کرد؛نه ،شعرایی هستند،گفته اند یا می توانند بگویند.می شود همه ی معارف لازم را گنجاند. یکی از معارف لازم،احساس محبت نسبت به اهل بیت علیهم السلام است؛انسان مناقب اهل بیت علیهم السلام را بگوید تا محبت ایجاد شود؛این  خیلی خوب است.یکی دیگر از معارف لازم،بیان مقامات عالی اینهاست. البته دست ما به اینها نمی رسد؛اما هر مقدار که شرح مقامات عالی اینها در شعرها بیاید،خوب است؛لیکن راه اینها ،هدف اینها،جهاد اینها و توحیدی که می خواستند تبلیغ کنند،به زندگی انسان جهت می دهد. (14)

آزار مردم ،حرام است

   توصیه من به عزاداران این است که موجبات ناراحتی مردم را فراهم نکنند...حتا خود امام عزیزمان هم مخصوصا توصیه کردند که شب ها بلندگوها موجب آزار مردم نشود. این حرف که "این مال امام حسین علیه السلام است کسی که خوابش نمی برد می خواهم خوابش نبرد" حرف غلطی است،به هیچ وجه مورد قبول نیست. بعضی ها شنیده شده سینه زنی می کنند پشت بلندگو،خب سینه زنی پشت بلندگو چرا؟یا روضه خوانی،مرثیه خوانی و سخنرانی اگر بناست از بلندگو پخش بشود باید در بین مستمعین پخش بشود. توی خیابان،توی پشت بام،توی محله که مستمعی ندارد این گوینده،در داخل مستمع دارد و اگر احتیاج هست آن جا بلندگو بگذارید. بیرون مجلس ساعت های دیروقت شب مردم را اذیت کردن،یک بیمار را از خواب انداختن،این با هیچ منطق اسلامی و حسینی تطبیق نمی کند...از صدای نوحه خوانی هم اگر کسی را اذیت کردید شما در وقتی که وقت استراحت اوست،وسط روز یا اول شب را نمی گویم آن وقت که وقت استراحت مردم است،وقت آسایش مردم است،اگر ایذاء کنید فعل حرام انجام گرفته،فعل خلاف انجام گرفته.

   در ایذاِی مردم در بلندگوها حتما همسایه ها راضی باید باشند،اگر راضی نبودند بلندگو را روشن نکنید،شب ها که اصلا روشن نکنید،دیروقت که به هیچ وجه اجازه داده نباید بشود و مسوولین هم بایستی نگذارند. براداران عزیز!حسین بن علی علیه السلام مظهر حرکت برای خدا بود،مظهر تقوا بود و باید آنچه را که شما انجام می دهید مظهر تقوا باشد،و من شما را توصیه می کنم به تقوای خدا در کار عزاداری امام حسین علیه السلام،مواظب باشید که این عمل که خود یک مصداق اتم تقواست،در حواشی اش در خصوصیاتش خدایی نکرده از تقوا دور نشود. (15)

چشم و همچشمی ها

    بعضی از نمایش های غلط،مسخره بازی،سرگرمی،لهو و لعب به نام عاشورا و مصیبت،اینها عزاداری نیست.بعضی از چشم و همچشمی های غلط؛فلان دسته علامتش سیزده تیغ دارد،این دسته دیگر علامتش باید پانزده تیغ داشته باشد.بعد آن یکی دیگر می آید می گذارد روی دست این،علامتش می شود هفده تیغ،همین طور تا برو بیست و چند تیغ که خدا می داند چه کسی می خواهد بردارد این علامت را و چرا این همه پول خرج می شود!واقعا یک کار جاهلانه است.البته حالا خود این علامت که از مدت ها پیش صحبت بود که چیز خیلی خوبی هم نیست،شکلش هم شکل جالبی نیست،شکل صلیب است و چنین شکلی اصلا این ترکیب جزو ترکیبات مانوس اسلامی نیست؛نه شکل محراب است،نه شکل گنبد است،نه شکل مناره است،نه شکل هیچ چیزی از این چیزهایی که ،نه شکل کعبه است،از این شکل هایی که در تاریخ اسلام و در سنت های اسلامی ما سراغ داریم هیچکدام شکل آنها نیست.شکل علم هم نیست،یک چیزی است که یک جریده ای،علامتی درست کردند آن جا از آهن و فلان،شکل صلیب هم هست،حالا من نمی خواهم اصرار کنم که حتما صلیب است و حرام است نه،اما می خواهم بگویم چشم و همچشمی و رقابت روی این چیزهای بی معنی و پوچ و بی محتوا جزو غلط ترین کارهایی است که ممکن است ملت ما در یک چنین حادثه عظیمی بهش دچار بشوند. (16)

 

مگر به هر قیمتی؟

   از بچگی می رفتیم روضه و پای منبر،گاهی روضه خوان ها،روضه هایی می خواندند که معلوم بود غلط است،معلوم بود خلاف است،اما می خواندند؛برای اینکه حالا چهار نفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتی باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید،با هنرمندی بیان کنید تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود،نه اینکه خلاف بگویند. حالا هم می شنوم منبری یا مداح سر منبر خطاب به امیرالمومنین علیه السلام می کند و می گوید آقا هرچه داری از امام حسین علیه السلام داری!شما فکرش را بکنید!این چه حرفی است و این چه مهمل گویی است که کسی این جور درباره امیرالمومنین علیه السلام حرف بزند؟امام حسین علیه السلام هر چه دارد از امیرالمومنین علیه السلام دارد،امام حسین علیه السلام هرچه دارد از پیغمبر صلوات اله علیه و آله دارد؛چرا نمی فهمند این معانی و این مسائل را؟آن وقت ادعا هم دارند،هر چه هم به ذهنشان بیاید می گویند؛یعنی اینها را خیلی باید به نظر من بزرگ بشمریم. (17)

یک موعظه درست

  چیزی  که در این مجالس لازم است این است که معرفت دینی و ایمان دینی مردم را افزایش بدهد.شما باید یک چیزی از دین را در این مجلس بگویید که موجب ایمان و معرفت بیشتر بشود. یک موعظه درست،یک حدیث صحیح،یک بخشی از تاریخ آموزنده درست ،تفسیر آیه ای از قرآن و بیان مطلبی از یک عالم و دانشمند بزرگ اسلامی،چیزهایی است که می تواند بیان شود.این جور نباشد که ما برویم بالای منبر یک مقدار لفاظی کنیم و حرف بزنیم یا احیانا مطلبی هم اگر ذکر می کنیم مطلب سستی باشد که نه تنها ایمان را زیاد نمی کند،بلکه ایمان ها را ضعیف می کند. (18)

پی نوشت :

1.بیانات در خطبه های نمازجمعه ی26/1/1379

2. بیانات در خطبه های نمازجمعه.عاشورای1416.19/3/1374

3.اجرای صبحگاه سپاه پاسداران در پادگان قصرفیروزه2/7/1364

4.بیانات در دیدار مسوولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی27/12/1380

5.سخنرانی در جمع رزمندگان مرکز پشتیبانی جنگ29/5/1367

6.بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه ی ماه محرم5/11/1384

7.دیدار با ستاد هفت تیر حزب جمهوری اسلامی1/3/1361

8.سخنرانی در جمع رزمندگان تیپ موسی بن جعفر25/5/1367

9.دیدار با واحد روحانیت حزب جمهوری اسلامی21/6/1364

10.بیانات در دیدار هیات رزمندگان اسلام19/2/1380

11. .بیانات در دیدارروحانیان و مبلغان در آستانه ی ماه محرم27/12/1383

12.بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان بسیج8/9/1383

13.بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)5/5/1384

14.بیانات در مراسم روضه خوانی ایام فاطمیه (س)12/4/1383

15.بیانات در خطبه های نمازجمعه 20/7/1366

16. بیانات در خطبه های نمازجمعه20/7/1363

17.بیانات در دیدار با اعضای ستاد مرکزی هیات رزمندگان اسلام 20/8/1392

18.بیانات در دیدار با روحانیان استان کهگیلویه و بویراحمد

جهت دریافت فایل کلیک کنید

عقل و حماسه
حجم: 63.8 کیلوبایت

۹۳/۰۸/۱۱
روابط عمومی

رهبر انقلاب:من عرض میکنم ما از تحریم نباید بنالیم؛ از تحریم‌کننده‌ها هم -که آمریکا و اروپا هستند- توقّع زیادی‌ای نباید داشته باشیم...امروز همه قبول دارند که دشمن در حال جنگ اقتصادی با ما است؛ این را همه میدانند. البتّه این را که دشمن در حال جنگ با ما است، همیشه ما تکرار میکردیم، میگفتیم، [امّا] بعضی باور نمیکردند؛...من عرض میکنم سیاست و قدرت در غرب، در دولتهای غربی اعمّ از آمریکا و اروپا، هم ظالم است...عرض من این است که آنچه در گام دوّم انقلاب باید اتّفاق بیفتد، اوّلاً شناختن و جدّی گرفتن داشته‌های خود [است]